Fight or Flight

Fight Or Flight Response

The fight or flight response is an automatic physiological reaction to an event that is perceived as stressful or frightening. The perception of threat activates the sympathetic nervous system and triggers an acute stress response that prepares the body to fight or flee. These responses are evolutionary adaptations to increase chances of survival in threatening situations. Overly frequent, intense, or inappropriate activation of the fight or flight response is implicated in a range of clinical conditions including most anxiety disorders. A helpful part of treatment for anxiety is an improved understanding of the purpose and function of the fight or flight response.

Fight or Flight جنگ یا گریز

دکتر هولاکویی میگه خشم و عصبانیت نتیجه یه کلمه هست ” اکس پک تی شن” Expectation انتظار آره اگه بتونیم از کسی اصلا” انتظار نداشته باشیم خب یقینا” عصبانی هم نخواهیم شد ولی حالا داریم و شدیم خب شدیم که شدیم نه، باید بدونیم اگه عصبانی میشیم چی میشه و چیکار کنیم.

هورمون های استرس و آدرنالین برای واکنش سریع مغز بسرعت افزایش پیدا میکنه همچنین گلوکز از طریق جریان خون و ماهیچه‌های ما فوران می‌کنه و باعث میشه به ما توانایی واکنش سریع‌تر بده، در واقع افزایش کورتیزول باعث افزایش قند خون میگرده حالا هی عصبانی شید و بگید نمیدونم چرا قند خونم بالاس.!!!!! یعنی خشم و اضطراب ناشی از آن، سبب تغییرات شیمیایی متعددی در سیستم عصبی میگردد همین.

این ما هستیم که باید یا بمونیم و با استرس مبارزه کنیم و یا با یه پرواز از اون فضا در بریم و منتظر بمونیم که بار دیگه که اتفاق افتاد چیکار کنیم.

When stress becomes overwhelming or chronic, it can affect your well-being. That’s why it’s essential to have effective stress relievers that can calm your mind and body.

Some effective stress management techniques include:

  • Guided imagery
  • Meditation
  • Progressive muscle relaxation
  • Deep breathing
  • Going for a walk
  • Hugs
  • Aromatherapy
  • Creativity
  • Healthy diet
  • Stress relief supplements
  • Leisure activities
  • Positive self-talk
  • Yoga
  • Gratitude
  • Exercise
  • Evaluating priorities
  • Social support
  • Eliminating stressors

حماقت

حمافت بشر انتها ندارد.

یه جمله ای توو کتاب سینوهه هست که خیلیا شنیدند و خیلی ترکونده، سینوهه پزشک مخصوص سلطنتی آخِن اتون فرعون مصر بود که در سال‌های ۱۳۳۴–۱۳۵۱ پیش از زادروز مسیح می‌زیسته است. در هنگام تولد سینوهه را در یک سبد دست باف گذاشته و به رود نیل سپرده‌اند و خانواده‌ای فقیر او را یافته و به فرزندی بزرگ می‌کنند.

بعدها، سینوهه شبی را به مستی کنار نیل به خواب می رود و صبح روز بعد یکی از برده های مصر که گوش ها و بینی اش به نشانه بردگی بریده بودند را بالای سر خودش میبیند، در ابتدا میترسد، اما وقتی به بی آزار بودن آن برده پی می برد، با او هم کلام میشود.

برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم را نوشته اند برای او بخواند.

سینوهه از برده سئوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند و برده می گوید سال ها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم، مزرعه پر برکت اما کوچک من، در کنار زمین های بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمین های مرا به نام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوش ها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد، سالهای سال از دختر و همسرم بهره برداری کرد و آنها را بعنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از کار معدن رها شده ام، شنیده ام آن شخص مرده است و برای همین آمده ام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشته اند؟

سینوهه با برده به قبرستان می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند

“او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشتد و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود ، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است.

در این هنگام ، برده شروع به گریه می کند و می گوید: آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد.  ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش.

سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده ، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟

و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که : “وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشته اند، من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟”

و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، مینویسد:

آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره می توان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد.

من آدم بسیار خطرناکی بودم چون فهم کم و اعتقاد زیاد و راسخی داشتم اخه آدمی که فکر کنه جلوتر از همه هست و همه چیرو میدونه و در جهت رشد خودش قدمی بر نداره خب خطرناکه، ما باید یاد بگیریم دریایی از اطلاعات به عمق کمتر از میکرون رو کنار بزاریم و هر آنچه رو که تخصص داریم و یا دوست داریم رو ارتقا بدیم اونوقت خودمون از خودمون راضی تره.

من که هنوزم خیلی وقتا فکر میکنم که در بیرون خودم شناورم و دارم خودمو میبینم کدوم خود واقعیم هست خودمم گاهی شک میکنم، یادمه تراپیستم میگفت باید همیشه اعتقاد داشته باشی منم همینو توو زندگیم پیشه گرفتم و امروزه فقط اعتقاد به درستکاری دارم چرا که اعتقاد به درستکاری از خود درستکاری درست تره.

درستکاری و رستگاری

توو فیلم scent of a woman شاید معنی ش میشه “رایحه زن” وقتی داشتند یه دانشجو رو بخاطر اینکه شاهد ماجرایی بوده ولی نمیخواست دوستش رو لو بده محاکمه میکردند اونوقت آلپاچینو میگه:  I’m not a judge or jury, but I can tell you this: He won’t sell anybody out to buy his future! And that, my friends, is called integrity. That’s called courage. Now that’s the stuff leaders should be made of. Now I have come to the crossroads in my life. I always knew what the right path was. Without exception, I knew. But I never took it. You know why? It was too damn hard. میگه من قاضی یا عضو هیئت منصفه نیستم ولی میتونم اینو بهتون بگم که این پسر هیچکسی رو نمی فروشه فارغ از اینکه چه اتفاقی برا آیندش میوفته، این همون چیریه که ما بهش میگیم درستی به تمامیت معنی. در ادامه میگه من چندین مرتبه توو رندگی به دو راهی رسیدم و همیشه هم میدونستم که درست کدومه بدون هیچ شکی میدونستم اما اونو انتخاب نکردم میدونید چرا ؟؟؟؟؟؟ بخاطر اینکه اون کار لعنتی خیلی سخت بود!!!!!

 

 

 

 

 

در واقغ درستکاری میشه انجام کار درست به بهترین شکل ممکن ولی رستگاری میشه رهایی و یا بهتره بگیم نجات، خیلی وقتا کار درست انجام دادن بقول آلپاچینو خیلی سخته خییییلی. من خودم بسیاری از وقتا رستگاری رو انتخاب کردم البته یقینا جنبه مذهبی منظورم نیست ما چه بخوایم چه نخوایم تحت تاثیرعوامل محیطی قرار میگیریم و این همونیه که باعث میشه ما از درستکاری دور بمونیم.

 

تکامل یا بهترین

تکامل بمعنای تغییر مشخصه و بنیادی فردی و یا جمعی در طی نسل های متمادی بشر میباشد- Evolution –

ولیکن بهترین بمعنای معقولترین نتیجه بدست آمده در شرایط خاص میباشد – Optimum –

Rock

هیچ تکاملی کامل نیست این بدان معنی س که هیچ فردی با رشد، کامل نمیشه پس یعنی چی!! باید رشد کنیم تا کامل بشیم یا نه ؟ واقعیت امر اینه که هیچکدوم از ما نمیتونیم کامل بشیم ولی تکامل یه امر ضروریه همه ماها باید رشد کنیم تا بتونیم بهترین خودمون آره بهترین خودمون بشیم در واقع Optimum is the highest quality or being the most suitable, pleasing or effective type of person میباشد یعنی در واقع رشد، وظیفه تک تک ماست تا پیشرفت کنیم که حق ماست تا در انتها برسیم به بهترین و معقولترین خودمون که خیلی ازش دوریم پس رسیدن به بهترین یعنی رسیدن به بالاترین ظرفیت خودمون، درخورترین و شایسته ترین و باصفا ترین بشاش ترین و موثرترین خودمون همین.

مثل لولا استانووا یکی از بهترین پیانیست های آمریکایی که من خیلی دوسش دارم.

رفتن یا ماندن

هولاکویی میگه بجنگید، قهر کنید، حرف بزنید، دعوا کنید، عصبانی بشید و جدا بشید ولی تحمل نکنید.

من فکر میکنیم تحمل یعنی فروکش موقتی ناراحتی و متعاقب آن افزایش عصبانیت و در نتیجه انفجار ناگهانی. مگه میشه وقتی مواد آتش زا رو از هم جدا نکردی و فعل و انفعالی که باعث آتش میشه رو حذف نکردی و جرقه رو بیخیال میشی خب انفجار و آتش جزو لاینفک این بیخیالیست، مگه میشه به آدمی که اتیش گرفته بفهمونی که دویدنش شعله های آتیش رو افزایش میده و داد بزنی ندو ندو،

Sometimes people choose to leave not because of selfish reasons, They just know that things will get worse if stay.

یازم این دکتر عزیز میگه من خیلی وقتا بازنده شدن و شکست رو به بچه هام آموزش میدادم و جایزه رو نمیدادم یه کسی که برنده س متعلق به کسی میشد که شکست خورده، این خیلی زیباس مگه آدما باید همیشه نفر اول باشن و برنده بشن، وقتی خودمو به اندازه کافی دوس داشتم اون قسمت از وجودم که همیشه تشنه توجه بود ارضاء شد و این شروعی شد برای پیدایش آرامش درون.

از گلوی من دستاتو بردار و بزار رو شونه هام

ترس Fear of losing someone

من که نمیدونستم ولی بالاخره متوجه شدم که بهتره جهت زندگی عاشقانه میبایست دو نکته رو سرلوحه خودمون قرار بدیم اول اینکه گزینه های همفاز رو کنار هم بچینیم، آدما اگر برای کسی تا مرز دوست داشتن پیش برن، اونوقت هیچوقت ترس از دست دادنش ندارن پس اگه میترسی که داری از دستش میدی بدون که خیلی راه مونده تا به مرز برسی.

نکته دوم اینکه تنها از راه ارتباطی میشه اختلاف نظر یا مشکل با کسی رو حل کرد پس اگه شخص مخاطب تمامی راه های ارتباطیشو سد کرده، دلیلش میتونه پرهیز از هر گونه رفتار، سخن و با حرف ناشایسته ای باشه که میتونسته موجبات ناراحتی یا دلخوری هر یک از طرفین بشه ولی متاسفانه

  اکثر وقتا این دلیل مطلوب، عامل اصلی توقف هر گونه ارتباط نیست بلکه دلیلش عدم کنترل روحی روانی فرد هست که کمتر مدیریت کنترل خشم رو کسب کرده،

حوادث غیر طبیعی

ACT OF GOD

وقایع ناگهانی و پیش بینی نشده

اتفاقاتی که ما هیچ نقشی در آن نداریم ولی همیشه بعد ار وقوع واقعه میگیم خواست خدا بوده یا مشیت الهیه، وقتی کسی بچه دار میشه میگه خواست خدا بوده بچه رو خدا داده بجه رو اون داده، دومی که میاد خدا داده، بعد از چند تا که دیگه اصلآ دلش بچه نمیخواد میگه از دستمون در رفت اه…. چند تای اول رو خدا داده حالا این یکی از دستت در رفته!!! بپا چیز دیگه ای ازت در نره.

Of God

من به Of God اصلا کاری ندارم چون بعضیا معتقدن که مشیت و خواست الهی مقدم بر هر جیزیه که من ابدآ چیزی در موردش نمیدونم من کلمه اولی یعنی ACT یرام مهمه چون معنی زیبایی داره.

“اکت” به معنای کنش و یک امر مسلمه خیلیا از کلمه FACT استفاده میکنن بهرحال همین سه کلمه A,C,T ببینید از چی درست شده و زیبا تر از همه معنای اوناس که در واقغ معنای موفقیت در زندگیست.

کلمه اول A یعنی Acceptance بمعنای قبول تمامی مواردی که نمیتونیم عوض کنیم آره خیلی چیزا توو زندگی تک تک ما وجود دارن که ما اصلا نمیتونیم تغییر بدیم.

کلمه دوم Commitment تعهد برای چیزهایی که میتونیم عوض کنیم و خودمونو متعهد یدونیم که جهت نغییر آماده و برای انجامش موظف باشیم.

کلمه سوم Tiptop بهترین و معقولترین کار برای مواردی که میتونیم یا حتی نمیتونیم عوض کنیم، اگه قراره توو زندگی حرکتی کنیم بهتره بهترین با قابلیت خودمون باشه.

نیروانا

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام فایل آن nirvana-1.png است

افکار زیبایی دارد، حرفهای قشنگی میزند، جملات دلنشینى دارد این استاد بنده، دلم نیومد از نگرش نیروانا در نوشته های خودم چیزى ننویسم

در ورای هر کاری، هر فریادی، هر سخنی، پیچیدگی‎‌ بسیاری وجود دارد که درک آنها مشکل است.
به این علّت است که هرگز نباید سطحی بیاندیشیم و دیگران را بدون آن که ابتدا آنها را درک کرده باشیم، محلّ داوری خود قرار دهیم.
کسی که مایل است صورتحساب را پرداخت کند، بدان علّت نیست که جیبی مملو از پول دارد، بلکه دوستی و رفاقت را بیش از پول ارج می‌نهد، واى که دعوای دو نفر براى پیشى گرفتن جهت پرداخت صورتحساب در پای صندوق واقعا آخر رفاقته، انگار واقعا رفاقت آخرشه و دیگه تموم میشه.
کسانی که در محلّ کار، ابتکار عمل را به دست می‌گیرند، نه بدان علّت است که احمقند بلکه چون مفهوم مسئولیت را نیک می‌دانند! بگذار دیگران هر چه میخواهند بگویند ما کار درست را انجام میدهیم.
کسانی که بعد از هر جنگ و دعوایی، زبان به پوزش باز می‌کنند و از در اعتذار وارد می‌شوند،نه بدان علّت است که خود را مدیون شما می‌دانند؛ بلکه از آن روی است که شما را دوست واقعی خود می‌دانند، چه خوب است اگر او را مستحصل ننمائید.
یک روز، همۀ ما از یکدیگر جدا خواهیم شد! دلمان برای گفتگوهای خویش دربارۀ همه چیز و هیچ چیز تنگ خواهد شد! رؤیاهای خویش را به یاد خواهیم آورد. روزها و ماه‌ها و سالها از پی هم خواهد گذشت تا بدانجا که دیگر هیچ تماسی برقرار نخواهد بود.
یک روز فرزندان ما نگاهی به این عکس‌های ما خواهند افکند و خواهند پرسید:
“اینها چه کسانند؟” و ما با اشکی پنهان، در چشم لبخندی خواهیم زد زیرا سخنی بس مؤثّر قلب ما را متأثّر می‌سازد؛ پس خواهیم گفت:
“اینها همان کسانند که من بهترین روزهای زندگی‌ام را با آنها گذرانده‌ام.”
شخصی می گفت:
«من سی سال دارم.»
بزرگی به او خرده گرفت و گفت:
«نباید بگویی سی سال دارم، باید بگویی آن سی سال را دیگر ندارم.»
راستی شما به جای سال هایی که دیگر ندارید، چه دارید؟
جز محبت و نیکی چیزی باقی نمی ماند.

“به خاطر خودت می گویم…”این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام فایل آن nirvana-2.jpg است

“به خاطر خودت میگویم
تنهایی کافه رفتن را یاد بگیر
تنهایی مهمانی رفتن را
تنهایی سفر رفتن را
تنهایی خرید کردن را
تنهایی خوابیدن را
که اگر تقدیرت سال ها تنها ماندن بود
از همه این چیزها جا نمانی

به خاطر خودت میگویم
ساز بزن
که انگشتانت به وقت نبودنش
چیزی را لمس کند که خوش آهنگ باشد
که بتوانی بی شراب و بی یار هم مست شوی
‏@yoga_nirvana?
به خاطر خودت میگویم
خانه ات را با گلدان و شمع و عود و موسیقی
سبز و روشن و زنده نگه دار
که کاشانه ات آرامشکده ات باشد

به خاطر خودت میگویم
هر روز به آشپزی کردن عادت کن
که آشپزی کردن به خاطر آن بشقاب روبرویت از سرت بپرد
که احترام به جسمت را یاد بگیری

به خاطر خودت میگویم
دوستان زیادی داشته باش
که دنیایت را با آدم های زیادی قسمت کنی
که دنیایت تنها به یک نفر ختم نشود

به خاطر خودت میگویم
ورزش کن
کتاب بخوان
بنویس
موسیقی گوش کن
برقص
که انرژی نهفته در درونت را
به سمت درستی هدایت کنی

به خاطر خودت میگویم
گاهی دستت را بگذار در دست کودک درونت
بگذار ببرد تو را هر جا که دلش خواست
که یادت باشد زندگی شوخیه به اشتباه جدی گرفته شده ماست

به خاطر خودت میگویم
خودت را ببخش
که حق لذت بردن از زندگی را از خودت نگیری
حق دوباره شروع کردن را

به خاطر خودت میگویم
ساعتی را در روز نیایش کن
که نترسی
که در هنگام ترسیدن به دست هایی که هرگز دریغ نمیشوند بیاویزی

به خاطر خودت میگویم
خودت را دوست داشته باش
که کسی نتواند آنقدر بزرگ شود
که وسعت بکر دلت را تصاحب کند
که از آن عبور کند
که تو مالکیت بی قید و شرطتت را
بی قید و شرط واگذار نکنی

به خاطر خودت میگویم
خودت را یادت نرود
خودت را یادت نرود
خودت را یادت نرود
که از حالا
برای سال های پیری
دچار حسرت برانگیز ترین نوع آلزایمر نشوی”

نیروانا

افکار زیبایی دارد، سخنان قشنگى بیان میکند، جملات دلنشینی میگوید استادم نیروانا:

در ورای هر کاری، هر فریادی، هر سخنی، پیچیدگی‎‌ بسیاری وجود دارد که درک آنها مشکل است.
به این علّت است که هرگز نباید سطحی بیاندیشیم و دیگران را بدون آن که ابتدا آنها را درک کرده باشیم، محلّ داوری خود قرار دهیم.
کسی که مایل است صورتحساب را پرداخت کند، بدان علّت نیست که جیبی مملو از پول دارد، بلکه دوستی و رفاقت را بیش از پول ارج می‌نهد، در تعجبم از کسانیکه براى پرداخت صورتکساب پای صندوق انگار دعوا میکنند براستى که فکر میکنند آخر رفاقته یا بهتر بگویم رفاقت آخرشه.

کسانى که در محلّ کار، ابتکار عمل را به دست می‌گیرند، نه بدان علّت است که احمقند بلکه چون مفهوم مسئولیت را نیک می‌دانند! ما کار خودمان را میکنیم بگذار روزنامه ها هر آنچه میخواهند بنویسند.

کسانی که بعد از هر جنگ و دعوایی، زبان به پوزش باز می‌کنند و از در اعتذار وارد می‌شوند، نه بدان علّت است که خود را مدیون شما می‌دانند؛ بلکه از آن روی است که شما را دوست واقعی خود می‌دانند. لطفا آنها را مستحصل ننمائید.
یک روز، همۀ ما از یکدیگر جدا خواهیم شد!  دلمان برای گفتگوهای خویش دربارۀ همه چیز و هیچ چیز تنگ خواهد شد!  رؤیاهای خویش را به یاد خواهیم آورد. روزها و ماه‌ها و سالها از پی هم خواهد گذشت تا بدانجا که دیگر هیچ تماسی برقرار نخواهد بود.
یک روز فرزندان ما نگاهی به این عکس‌های ما خواهند افکند و خواهند پرسید:
“اینها چه کسانند؟”
و ما با اشکی پنهان، در چشم لبخندی خواهیم زد  زیرا سخنی بس مؤثّر قلب ما را متأثّر می‌سازد؛ پس خواهیم گفت:
“اینها همان کسانند که من بهترین روزهای زندگی‌ام را با آنها گذرانده‌ام.”
شخصی می گفت:
«من سی سال دارم.»
بزرگی به او خرده گرفت و گفت:
«نباید بگویی سی سال دارم، باید بگویی آن سی سال را دیگر ندارم.»
راستی شما به جای سال هایی که دیگر ندارید، چه دارید؟
آیا جز محبت و نیکی چیزی باقی میماند؟‏

پس بهتره تا دیر نشده زود باشیم، زودتر به خودمون بیایم، خودمونو دوست داشته باشیم تا دیگرانو دوست داشته باشیم
تنهایی کافه رفتن را یاد بگیریم
تنهایی مهمانی رفتن را
تنهایی سفر رفتن را
تنهایی خرید کردن را
تنهایی خوابیدن را
که اگر تقدیرمان سال ها تنها ماندن بود
از همه این چیزها جا نمانیم.
ساز بزنیم که انگشتانمان به وقت نبودنش چیزی را لمس کند که خوش آهنگ باشد که بتوانیم بی شراب و بی یار هم مست شویم.
خانه خود را با گلدان و شمع و عود و موسیقی و عشق، سبز و روشن و زنده نگه داریم که کاشانه مان آرامشکده مان باشد.
هر روز به آشپزی کردن عادت کنیم که احترام به همه چیز را نیز یاد بگیریم.

دوستان زیادی داشته باشیم که دنیایمان را با آدم های زیادی قسمت کنیم که دنیایمان تنها به یک نفر ختم نشود.

پس ورزش کن
کتاب بخوان
بنویس
موسیقی گوش کن
برقص
که انرژی نهفته در درونت را
به سمت درستی هدایت کنی

و در پایان
گاهی دستت را بگذار در دست کودک درونت، بگذار ببرد تو را هر جا که دلش خواست که یادت باشد زندگی شوخیه به اشتباه جدی گرفته شده.

خودت را ببخش که حق لذت بردن از زندگی را از خودت نگیری یعنى حق دوباره شروع کردن را.
پس خودت را دوست داشته باش که کسی نتواند آنقدر بزرگ شود که وسعت بکر دلت را تصاحب کند و از آن عبور کند که تو مالکیت بی قید و شرطت را، بی قید و شرط واگذار نکنی.

آرامش یا آسایش

خدا واسه من بسه.آزامش-۱

آدمهای مهربون خود انتخاب کرده اند که نبینند و و نشنوند نه اینکه نمیفهمند، هرگز به اونا زخم نزنید که گوشه قلب خدارو زخمی می کنید.

هر انسانی حسب تجربه و اطلاعات کسب شده خود، دارای منش و حتی تز در خصوص سبک و راه و روش بهتر زندگی است من که میگم در خیلی از اوقات بهترین کار هیچ کار نکردنه یعنی نهی از انجام هر کاری، مثال میزنم مثلا زمان عصبانیت. حال در خصوص کسب آرامش میخوام بگم که سه نهی وجود داره که به آرامش منتهی میشه.

آرامش-۳٫jp

 

  1. به گذشته فکر نکردن
  2. نگران آینده نبودن
  3. ایست، توقف کامل در مسیر تفکر دائم به حرفهای مردم.

وای که عدم توجه به این سومی چه اثر مخربی داره، خیلی از آدما اصلا زندگی میکنن بخاطر طرز فکر مردم نه برای مردم، نگران بودن برای همنوع بسیار عمل پسندیده ای است ولی وقتی ما همواره نگران حرف مردم هستیم یه بار سنگینی را همیشه در ذهن خود حمل میکنیم که انرژی زیادی را از ما میگیرد.

آرامش-۲

برای دست یابی به آرامش آیا آسایش ضروری است؟

یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه سه تا از با ارزشترین دارایی های بشر بترتیب عبارتند از:

  1. سلامتی
  2. دلار آمریکا
  3. پوند انگلستان

این معنیش این نیست که ارزش دلار از پوند بالاتره بلکه بدان معنی است که در دنیا هییییییچ چیز با ارزشتر از سلامتی انسان نیست ولی اگه ده مورد با ارزش دیگه بعد از سلامتی بخواهیم نام ببریم میتوان فقط از پول حرف زد، اصلا پول حلال مشکلاته.

آرامش-۵

خب حالا این سه یا بهتره بگم دو با ارزشترین دارایی بشر را داری، سوال اینجاست آیا حس برتری و خوبی به انسان دست میده؟ آدم سالمی از دیدگاه جسمانی را در نظر بگیرید که چپش هم پره آیا احساس خوشبختی میکنه من که میگم صرفا نه.

وای به حال آدمی که برای رسیدن به آرامش، آسایش را هدف قرار دهد. بیائید مثل همیشه دید واقع گرایانه را چاشنی کنیم. 

آرامش

آرامش و سلب آرامش

در صورت عدم آشنایی به کنترل محرک سلب آرامش، این دو همواره همانند دو قلوهای بهم چسبیده کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت یعنی میبایست همیشه و همیشه دنبال شناسایی این محرکها و روان بگم کنار گذاشتن آنها از زندگی شخصی خود شد. زیباتر اینکه آرامش امروز را نباید فدای آسایش فردا نمود.

اگه انسان بتونه نگاهشو عوض کنه و به این باور برسه که در کمال آرامش وسایل آسایشو میتونه بدست بیاره و این کسب خیلی قشنگتره ، اونوقت میشه این تز زیبارو که خودش یه رازه افشا کرد که آرامش پلی است برای رسیدن به آسایش.

من که میگم دارا بودن آسایش به منزله وجود آرامش نیست، کما اینکه آسایش برگ در اینه که به شاخه های درخت تکیه کنه ولی به نظر من برگ از درخت سیر میشه و جدا میشه، مثلا در این زمینه به  صراحت میشه گفت پیشرفت کلید رسیدن به آرامش نیست بلکه آرامش کلیدی است برای پیشرفت و در نهایت خوشبختی.

در کل:

راز آرامش در آرزو نداشتن است، در حال زندگی کنیم و گذشته و آینده را در چرخه ذهنی زندگی رها کنیم.

دلبستگی و وابستگی

دلبستگی-۲شما دلبستگی دارید یا وابستگی؟ من که فکر می کردم دلبسته بودم و حال به این باور رسیده ام که تمام وجودم وابسته بوده. صحبت این نیست که کدوم بهتره مهم اینه که این دو را از همدیگر تمیز بدیم و از هر کدوم در جای مناسب استفاده کنیم مثلا من به خودکار توی جیب کتم وابسته ام چون خیلی کارایی داره ولی سعی میکنم اصلا بهش دلبستگی پیدا نکنم.
دلبستگی در بر گرفته از قدرت دل است در دنیایی که نیروهای کیهانی و زمینی هم راستا می شوند و بسیار قدرتمند عمل می کنند و اما وابستگی مخصوصا به شخص، به احساسی گفته میشود که فرد با اسارت خود، شریک خویش را اسیر خود خواهی های خود می نماید به روایتی دیگر دلبستگی بازتاب خود واقعی من است و وابستگی پرورش جامعه و حتی فرهنگ روی من و در مورد شخص، در دلبستگی رشد فرد مقابل را طلب داریم ولی در وابستگی فرد را آنچنان که میخواهیم شکل میدهیم.
دلبستگی عقلانی است
وابستگی احساسی است
دلبستگی منجر به رشد میشود
وابستگی آفتی است مقابل تعالی یعنی مانع رشد
دلبستگی رابطه ای خاص و پایدار بین دو نفر است که باعث نزدیکی یکدیگر میشود
وابستگی تو نباشی من میمیرم و واقعا مرگ برای چنین آدمهایی بهتر است
دلبستگی عشق غیر مشروط است تو را دوست دارم چون دوست دارم یعنی دلبستگی عشق دگر خواهانه است به غیر 
وابستگی عشق مشروط است تو را دوست دارم اگر… یعنی وابستگی عشق خود خواهانه است
دلبستگی از صمیمیت شکل میگیرددلبستگی
وابستگی از نا امنی شکل میگیرد
دلبستگی تعلق وجود دارد
وابستگی تملک است
در مجموع دلبستگی باعث غرور شده و به شخص استقلال میدهد ولی وابستگی آزادی فرد را نیز تصرف میکند
خلاصه اینکه با دلبستگی انسان به خود شناسی، آزادی و رها یی دست می یابد ولیکن واژه های کنترل، حسادت، محدودیت، ممنوعیت و انتظار به وابستگی ختم می شوند. 

مدیریت ذهن Mind Management

download (2)افکار در حال فرستادن سیگنالهای مغناطیسی هستند که ما بخشی از این امواج را بسمت خود جذب می کنیم.

مثلا در صف نانوایی یا بانک افکار ناراحت و بد توسط افراد جلوی ما بطور ناخودآگاه به ما منتقل میشود، ساده تر اینکه ما برای جذب گرایشهای مثبت باید همواره با افراد انرژی مثبت برخورد داشته باشیم اصلا میبایست از همنشینی با افراد منفی گرا پرهیز کرد و این محق امکان پذیر نیست مگر ممارست و تمرین با ذهن.brain

مطلب آقای David Kadavy در این مورد بسیار آموزنده است که در قسمت بعد میتوان نیم نگاهی به آن کرد.

تازه بعد از تعلیم ذهن میرسیم به Prosperity

در هندوها نشانه دماغ فیل، رسیدن به خوشبختی، کامیابی و سعادت تلقی میشود، حتما دیدید، آدمی با گوش و دماغی از فیل. ذهن

خود بینی، خود باوری و در آخر oomph

برام هیچ حسی شبیه تو نیست…….تو پایان هر جستجوی منی
تمام قلب تو بمن نمی رسه……همین که فکرمی برای من بسه.images (21)روح در آغاز مثل یک برگ گل، لطیف بوده و سپس انسانها از اون شکل گرفتند، در ابتدا به شکل ماهی، پرنده، حیوانات و موجودات دیگه و در آخر در قالب انسان.
روح کاملا بی تقصیره و در واقع روح در این میون داره تاوان اشتباهات رو میده، گناهانی رو که در دوران قبل مرتکب شدی و حالا با خودت به زندگی فعلی آوردی.

 

what you resist, persistsٌ

با هر چه مخالفت کنی، مقاومت (ایستادگی) میکند.

این وضعیت منو بیاد قانون سوم نیوتن میندازه یعنی قانون کنش و واکنش ، هر عملی را عکس العملی است مساوی آن و در جهت خلاف آن.

اطلاعات عمومی http://rezamomenpour.com

چه غافل بودم فکر میکردم با شکست دادن، پیروزم. شایدم قافل بودم یعنی غفلت نکردم، توی زندگی قصور داشتم.

ایستادگیهمواره میخواستم دوباره بسازم و دریغ از اینکه با هر بار شکست دادن در واقع یه شکست به کمرم و یه چروک به صورتم میزدم. به اعتقاد بعضیها عشق رو همیشه باید از نو آغاز کرد آخ که چقدر دوست دارم بچه ها بفهمن که یه پدر هم دوست داره فرزندشو در آغوش بگیره و فشار بده و بهش بگه به اندازه چشام دوست دارم ولی اون بچه اگه میتونست حتما میگفت که از چشم ها چیزای با ارزشتر هم وجود داره تو باید منو به بیشترین شکل ممکن دوست داشته باشی البته حساب آدمای عاشق خب بهتره بگم عاشقا از بقیه آدما جداست، اگر عاشقیم باید خودمونو از بقیه جدا کنیم.

عده ای هم معتقدند که داشتن احساس بد خیلی هم خوبه یعنی هر چه بیشتر نقش – من بیچاره- را بازی کنی توجه و عشق بیشتری رو از دیگر یا دیگران – بیشتر دیگر- دریافت می کنید، در واقع انسان بدون اعتماد به نفس در زندگی منافعی را کسب می کند مثلا در شرایط بروز مشکل خانوادگی دیگران نسبت به او احساس ترحم دارند، دیگران تصمیم گیرنده باشند چون احساس خوب پیدا کند، دیگران از او هرگز بدشان نیاید چون آنها از رقیب متنفرند، شخص هرگز شکست نخورد چون اصلا کاری را انجام نمیدهد، شخص می تواند برای انجام رفتارهای نا خوشایندش همواره دلایل موجهی بیاورد و چون نمیتواند روی کاری تمرکز کند فقط یک بهانه گیری کافی است، در نتیجه بدون اعتماد به نفس برای کاری نکردن همواره بهانه جویی وجود دارد.

حالا به قول دکتر مجد “ای انسان” این خود تو هستی که میتوانی بدون اعتماد به نفس باشی و راحت و بدون دغدغه و البته سربار، زندگی کنی یا هدف اولیه آفرینش رو دنبال کنی.

آخه به نظر من هدف آفرینش تکامل بوده و بس.

یادم باشه وقتی برای مروارید، دل به دریا میزنم ساحل را گم نکنم چون همه چی تو ساحلمه.

روابط عاطفی از دیدگاه اشترنبرگ

اشترنبرگ-۲jpg

 

 

 

 

رابطه عاطفی سه ضلع دارد.

  1. Sincerity یعنی حس نزدیکی و وجود یک پیوند ذهنی که همواره در حال تغییر است.
  2. Sensation ضلع دوم شور و شوق است که میتواند در اثر زیبایی یا جذابیت جنس مخالف باشد وقتی پیامک موبایل می آید انسان میپرد که همان شوق است و این نیز بتدریج تغییر میکند.
  3. Commitment تعهد یعنی پایبندی به قواعد و یا حتی سنن اجتماعی. این بعد در مردان به مراتب بیشتر از زنان هویدا است و پایدارتر نیز می باشد.

 

 

اشترنبرگ-۱خوب که فکر میکنم بیشتر می فهمم زندگی سابق من یک مثلث متساوی الساقینی بود که دو ضلع مساوی آن بسیار بزرگ و ضلع تعهد آن خیلی کوچک بود اصلا نسبت به دو ضلع اشتیاق و صمیمیت در حد صفر بود و جالب اینکه این قضیه دو طرفه بود و بخاطر همین، همه اطرافیان از ما بعنوان یک زوج بی نظیریاد میکردند.