زندگی دو بخش است
۱- زندگی همراه با آسایش و کمال
این بخش انتسابی است و برای رسیدن به آن فقط کافی است مهره مار داشته باشی یعنی تنها دو چیز نیاز داری،
۱-۱)- سلامتی
۲-۱)- پول
۲- زندگی آرام و بی آلایش
این بخش انتخابی است و انسان مجبور است به هر دری بزند تا بتواند دو چیز ضروری بدست آورد،
۲-۱)- قلبی که دوستت بدارد
۲-۲)- قلبی که دوستش بداری
تا تو عاشقانه بودی شب من سحر نمی خواست به ستاره دل نمی بست از تو بیشتر نمی خواست.
زندگی و گذران خوب از آن، حق مسلم ماست و مسلمتر اینکه از همسر، همراه، همفکر، همجنس، همیار، همفکر و همدل خود توقع داشته باشیم مخصوصا بتواند احساسات و عواطف پایه ای و زیر بنایی نظیر خوشحالی، غم، یاس، هیجان و عشق را از خود بروز دهد.
چه دیر ولی بالاخره پی بردم که خانم ها می توانند تصمیم بگیرند ولی دوست ندارند این کار را بکنند، به همین دلیل جذب مردان با اراده و مصمم می گردند اصلا هیچ کس مردانه تر از فردی نیست که اعتماد به نفس قوی داشته باشد.
به گفته یه بزرگی خانم ها از تصمیم گرفتن متنفرند و اگر احتیاج بود خیلی سریع تصمیم می گیرند و جالب اینکه از آن هم سریعتر نظرشان عوض می شود، این سوال اشتباهه که “من نمیدانم تو میگی چه کار کنیم وای که چقدر از آن متنفرند.
در کتاب کشف کردن تفاوتهایمان اثر ژورتانبنوم گفته شده که برای درک واقعیت چهار روش وجود دارد:
- فیزیکی
- احساسی
- عقلانی
- روحانی
زنان به راحتی می توانند از یک روش به روش دیگر بروند اما مردان با دو روش فیزیکی و عقلانی عجین هستند مثلا مردی که غمگین یا شاد است این رفتارها را با روش فیزیکی خود نشان میدهد در صورتیکه زن میتواند غم را احساس کند حتی میتواند بدون دلیل احساساتی شود.
برای زن زندگی خصوصی اهمیت دارد نه موقعیت اجتماعی.
مردان در جمع وقتی صحبت می کنند که هر بار فقط یک نفر حرف بزند در حالی که زنان وقتی بیشتر از یک صدا شنیده میشود، راحت تر حرف می زنند.
رسیدن به رازها و روشهای درست اگر چه راه میانبر برای موفقیت است ولی انجام آن از درک آن مهمتر می باشد، دوست دارم یکی از رازهای زندگی رو با هم صحبت کنیم.
اکثر آقایون فکر میکنن که خانوما وقتی بهشون نزدیک میشن یعنی اینکه از مرحله دوست داشتن پا فرا گذاشته و عشق جایگزین شده و وقتی ازدواج صورت میگیره نمه نمه غر زدن خانوما شروع میشه البته اگه اون مرد خوش شانس باشه و غر زدن از مرحله اول شروع نشده باشه، خب حالا چه باید کرد؟
آدمی زیرک است که عاقلانه برخورد کنه، اولین قدم آن است که مرد با کلامش که گاهی میتوتد او را از جایگاه مقصر به جایگاه نجات دهنده صعود دهد استفاده نماید، خب بعضی خانوما که با مردشون توی ناراحتی صحبت نمی کنند اصن نمیخوان اوونو ببینن پس چه باید کرد؟ منظور من از صحبت راه گشایی از مشکل نیست، این عالیه که بتوان او را به مکانی سرگرم کننده و مهیج برد ولی باید بیش از اندازه از خود گذشتگی نکرد و همه چی در حد اعتدال، بقول یه روانشناسی که اخیرا صحبتاشو شنیدم ما وسواس فکری هم داریم بعد از یه مشاجره مرد از خونه میزنه بیرون و بعد از چند ساعت میاد میگه عزیزم شام چی داریم این یعنی عزیزم من اشتباه کردم، فکر کردم و حالا اومدم برا منت کشی ولی زن اون مسئله رو هی مرور کرده و هی بخودش گفته چرا؟ این همون وسواس فکری هست که در جواب آقا میگه کوفت. اینها باید صحبت بشه و جا بیفته.